
کتاب سینوهه پزشک مخصوص فرعون اثر میکا والتاری نویسنده فنلاندی بر اساس وقایع دوران فرعون آخناتون نوشته شدهاست. این کتاب در سال ۱۹۴۵ میلادی نوشته شده و توسط ذبیحالله منصوری به فارسی ترجمه و تالیف شده است. سینوهه را از بهترین و موفقترین آثار ادبی مصر باستان دانستهاند. فیلمی نیز بر اساس این کتاب در سال ۱۹۵۴ ساخته شدهاست. اصل داستان سینوهه بسیار قدیمی تر از زمان فرعون آخناتون است اما نویسنده از منابع بسیار دقیق استفاده نموده و وقایع مربوط به زمان این فرعون را با داستان به جا مانده از سینوهه ترکیب نموده است.
این داستان دربارهٔ شخصیتی است که در هنگام تولد او را در یک سبد دست باف گذاشته و به رود نیل سپردهاند و خانوادهای فقیر او را یافته و به فرزندی بزرگ میکنند. سینوهه در ادامه به مقام کاهنی و پزشکی (مخصوصِ فرعون) میرسد و سفرهایی را به بابل و سوریه و کناره دریای مدیترانه میکند.
متن آغازین کتاب سینوهه پزشک مخصوص فرعون
نام من، نویسنده این کتاب سینوهه است و من این کتاب را برای مدح خدایان نمی نویسم زیرا از خدایان خسته شده ام. من این کتاب را برای مدح فراعنه نمی نویسم زیرا از فراعنه هم به تنگ آمده ام. من این کتاب را فقط برای خـودم مـی نویـسم. بدون اینکه در انتظار پاداش باشم یا اینکه بخواهم نام خود را در جهان باقی بگذارم.
آن قدر در زندگی از فرعون ها و مردم زجر کشیده ام که از همه چیز حتی امیدواری تحصیل نام جاوید، سیرم.
من این کتاب را فقط برای این مینویسم که خود را راضی کنم و تصورمینمایم که یگانه نویسنده باشم که بدون هـیچ منظـور مادی و معنوی کتابی می نویسم. هرچه تا امروز نوشته شده، یا برای این بوده که به خدایان خوشامد بگویند یا برای ایـن کـه انسان را راضی کنند.
من فرعونها را جزو انسان می دانم زیرا آنها با ما فرقی ندارند ومن این موضوع را از روی ایمان می گویم.
من چون پزشک فرعونهای مصر بودم از نزدیک، روز و شب، با فراعنه حشر و نشر داشتم و می دانم که آنها از حیـث ضـعف و ترس و زبونی و احساسات قلبی مثل ما هستند. حتی اگر یک فرعون را هزارمرتبه بزرگ کنند واو را در شمار خدایان درآورنـد بازانسان است و مثل ما می باشد. آنچه تا امروز نوشته شده، به دست کاتبینی تحریرگردیده که مطیـع امرسـلاطین بـوده انـد و برای این مینوشتند که حقایق را دگرگون کنند. من تا امروز یک کتاب ندیده ام که درآن،حقیقت نوشته شده باشد.
درکتابها یا به خدایان تملق گفته اند یا به مردم یعنی به فرعون. دراین دنیا تـا امـروز درهیچ کتـاب و نوشـته، حقیقت وجـود نداشته است ولی تصورمی کنم که بعد ازاین هم درکتابها حقیقت وجود نخواهد داشت.
ممکن است که لباس و زبان و رسوم وآداب و معتقدات مردم عوض شود ولی حماقـت آنهـا عـوض نخواهـد شـد و در تمـام اعصارمی توان به وسیله گفته ها ونوشته های دروغ مردم را فریفت. زیرا همانطور که مگس،عسل را دوست دارد، مردم هم دروغ و ریا و وعده های پوچ را که هرگز عملی نخواهد شد دوست می دارند.
آیا نمی بینید که مردم چگونه در میدان، اطراف نقال ژنده پوش را که روی خاک نشسته ولـی دم از زر و گـوهرمی زنـد و بـه مردم وعده گنج می دهد می گیرند و به حرفهای او گوش می دهند.
بهترین